جهتيابي به معناي پيدا نمودن جهتهاي اصلي و فرعي روي زمين است. جهات اصلي و فرعي به ترتيب زير است: الف) جهات اصلي:
ب) جهات فرعي:
انواع جهتيابي در روز بهترين روش براي جهتيابي در روز و شب استفاده از قطبنما ميباشد. اما روشهايي مرسوم است كه بدون استفاده از قطبنما نيز ميتوان جهتها را بصورت تقريبي بدست آورد. بايد توجه داشت كه روشهاي مذكور فقط در نيمكرهي شمالي زمين كاربرد دارند و در نيمكرهي جنوبي زمين از روشهاي ديگري استفاده ميگردد. مهمترين روشهاي جهتيابي در روز به اين شرح ميباشد: 1) بوسيلهي حركت ظاهري خورشيد خورشيد همواره از مشرق طلوع كرده و در مغرب غروب ميكند. هنگام ظهر شرعي كه خورشيد در وسط آسمان ميباشد دقيقاً رو به جنوب قرار گرفته و سايه اجسام در آن موقع رو به شمال است. 2) بوسيله خورشيد و سايه اجسام در اين روش شاخصي مانند چوب و.. را كاملاً عمود در زمين فرو كرده و قسمت سر سايه تشكيل شده را روي زمين علامت بزنيد (براي مثال با گذاردن سنگ). پس از گذشت 10 الي 15 دقيقه محل سايه تغيير ميكند و سايه دوم را نيز مانند سايه اول علامتگذاري نماييد. اكنون اگر پاي چپ را پشت علامت اول و پاي راست را پشت علامت دوم بگذاريد رو به رو جهت شمال ميباشد، بعبارتي ديگر اگر دو علامت زده شده را توسط خط صافي به يكديگر متصل كنيد عمود منصف آن جهت شمال ميباشد. نكته مهم اين است كه اگر اينكار را در مدت زمان نزديك به ظهر شرعي انجام دهيد جهت تقريبي شمال را نشان ميدهد. 3) بوسيله خورشيد و ساعت مچي اگر ساعت روي وقت صحيح محلي تنظيم شده باشد و عقربه ساعتشمار را دقيقاً رو به سمت خورشيد بگيريد (طوريكه كه سايه عقربه زير آن باشد) نيمساز زاويه عقربه ساعتشمار با عدد 12 رو به جهت جنوب است. در اين روش از صبح تا ظهر از نيمدايرهي چپ ساعت و از ظهر تا عصر از نيمدايرهي راست ساعت (عقربه ساعت شمار نسبت به عدد 12) استفاده نمود. لازم بذكر است كه ساعت 12 ظهر عقربه ساعتشمار رو به جنوب ميباشد. با ساعت كامپيوتري هم ميتوان ابتدا شكل ساعت عقربهاي را رسم و با شكل رسم شده جهتيابي كرد.
اگر جهات معلوم باشند ميتوان ساعت تقريبي را پيدا نمود. براي انجام اين كار بايد دايرهاي را روي زمين مسطح رسم كرده و جهات اصلي را روي آن مشخص نمود، سپس جهت شرقي قوس را عدد 18، جهت غربي قوس را عدد 6، و جهت شمالي قوس را عدد 12 شمارهگذاري نمود. حال در اين نيمدايره اعداد بين 6 تا 12 و 12 تا 18 را بطور كاملاً مساي رسم كرد. اكنون اگر چوبي را دقيقاً در مركز دايره فرو ببريد سايهي آن روي هر عدد ساعت تقريبي را نشان ميدهد. انواع جهتيابي در شب به كمك ستارگان و ماه ميتوان در شب جهتيابي نمود كه البته بهترين روش بوسيلهي ستارهي قطبي است. الف-به كمك ستارگان 1) بوسيلهي ستاره قطبي براي ديدن ستارهي قطبي در آسمان شب ابتدا بايستي ستارگان دباكبر يا ستارگان ذات الكرسي را پيدا نمود. ستاره دب اكبر (خرس بزرگ، هفت برادران و ملاقهاي از ديگر اسامي اين مجموعه ستاره ميباشد) مجموعهي هفت ستاره بوده كه به شكل ملاقه درآسمان ديده ميشوند. اگر فاصله دو ستاره لبهي آبريز ملاقه را يك برابر در نظر گرفته و آن را پنج برابر كنيد به ستارهاي ميرسيد كه نسبت به ستارگان اطراف خود پر نورتر است. اين ستارهي قطبي بوده و دقيقاً بالاي قطب شمال است. تقريباً قرينهي ستارهي قطبي با دباكبر ستارگان ذات الكرسي كه به ام دبليو (مجموع پنج ستاره كه به دليل چرخش در آسمان شبيه M و گاهي اوقات W است) هم ميگويند بوده و اگر ستارهي وسط حرف لاتين (M يا W) در مسير مستقيم فاصله بين دو ستاره را پنج برابر بنماييد به ستارهي قطبي ميرسيد. 2) بوسيله ستارگان صليب جنوبي مجموعهي شش ستاره كه بنامهاي مجموعه ستارگان بادبادكي يا علامت سوال هم معروف هستند، اگر پايهي صليب (دم بادبادك) را توسط يك خط فرضي به طرف زمين ادامه دهيد به هر جاي خط افق كه رسيد آن نقطه جهت جنوب است. 3) بوسيله ستارگان خوشهي پروين در مجموعه ستارگان خوشهي پروين حدود 10 الي 15 ستاره آن به شكل خوشهي انگور در آسمان ديده ميشوند كه دم خوشه جهت مشرق را نشان ميدهد (بايد امتداد دم را تا خط افق به صورت فرضي رسم كرد). 4) بوسيله كهكشان راه شيري قسمت پهنتر راه شيري جهت غرب و قسمت نازكتر آن جهت شرق را نشان ميدهد و در ساعتهاي آخر شب قسمت پهن به جهت مغرب كشيده ميشود.
ب- به كمك ماه در نيمهي اول ماههاي قمري قوس خارجي ماه جهت مغرب و در نيمه دوم ماههاي قمري قوس خارجي جهت مشرق را نشان ميدهد. براي مشخص كردن نيمهي اول يا دوم ماههاي قمري ميتوان دو سر قوس را توسط خط فرضي به هم وصل كرد و خط فرضي را به سمت زمين ادامه داد، اگر حرف P مشخص شود در نيمهي اول و اگر حرف q مشخص شود در نيمهي دوم ماه قمري قرار داريم. روشهاي اضطراي جهتيابي اين روشها برخي اوقات جهت صحيح را نشان نميدهند و فقط در مواقع اضطراري كه قطبنما نباشد و از روي نور خورشيد يا ستارگان و ماه نتوان جهتيابي كرد از آنها استفاده ميشود (روشهاي مذكور در نيمكرهي شمالي زمين كاربرد دارند): 1) اگر مقطع درختي بريده شود، دواير متحدالمركز آن كه نشانهي عمر درخت ميباشد در جهت شمال بهم نزديكتر است. 2) با نگاه كردن به چهار طرف يك ساختمان يك طرف آن رطوبت بيشتري داشته و آثار خاك ريختگي دارد. آن طرف جهت شمال است. 3) در قبرستان مسلمين اگر به سنگ قبري دقت شود، جهت نوشتههاي روي سنگ سمت قبله را نشان ميدهد. 4) در مساجد مسلمين محراب سمت قبله است (براي مثال قبله در شهر شيراز جهت جنوب غربي است).
|
آزمون شعله ؛ آزمایشی ساده و جذاب
در بین ما انسانها، مسئله ی تعیین و تشخیص هویت افراد که با انجام روش های قدیمی و جدید صورت می گیرد به محققان و کارآگاهان برای یافتن پاسخ سوالاتشان کمک شایانی می کند . همانطور که برخی ویژگی های انسانی مانند اثر انگشت و DNA برای هر شخصی منحصر به فرداست و حالت ویژه ای دارد . برای یک عنصر شیمیایی نیز ویژگی های خاصی وجود دارد که برای شناسایی آن می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
آزمون شعله یکی از روش های شناسایی مواد در علم شیمی است . از این آزمایش برای تشخیص برخی عنصرها ( معمولاًفلزها ) در مواد مختلف استفاده می شود . اساس این آزمون بر منحصر به فرد بودن طیف نشری عناصر مختلف بناگذاری شده است . برای انجام این آزمایش به سادگی می توان مقداری ازیک نمونه ی مجهول را در شعله ی چراغ گاز قرار داد و تغییر رنگ شعله را زیر نظر گرفت . در این مورد روشهای مختلفی برای قرار دادن نمونه ها در شعله آتش پیشنهاد شده است . مثلاً برای برداشتن نمونه ها می توان از یک سیم فلزی تمیز و بی اثر ( مانند طلا – پلاتین ) یا آلیاژ نیکل و کروم ، ( سیم نیکرومی) که انتهای آن به شکل حلقه پیچیده شده است ،استفاده کرد . یا اینکه نوک یک چوب باریک ، بلند و تمیز را خیس می کنند و مقدار کمی از نمونه را با کمک آن برداشته در شعله قرار می دهند .
چون عنصر سدیم جزء سازنده ی بسیاری از ترکیب ها و مخلوط هاست و رنگ شعله ی آن بر سایر رنگها غلبه می کند و به اصطلاح آنها را می پوشاند ، بنابراین برای رفع این مزاحمت و برای دیدن هرچه بهتر رنگ شعله سایر فلزها می توان از شیشه ی آبی کبالت به عنوان صافی استفاده کرد .
در جدول زیرفهرستی از رنگ شعله ی چند عنصر ارایه شده است . بهتر است هریک از آنها را هم خودتان در آزمایشگاه تجربه کنید و از یک ازمایش شیمی ساده ولی جذاب لذت ببرید.
نماد عنصر |
نام |
رنگ شعله |
As |
آرسنیک |
آبی |
B |
بور |
سبز روشن |
Ba |
باریم |
سبز مایل به زرد( مغز پسته ای) |
Ca |
کلسیم |
قرمز- نارنجی |
Cs |
سزیم |
بنفش کم رنگ |
Cu نمکهای غیر هالید |
مس |
سبز زمردی |
Cu نمکهای هالید |
مس |
آبی مایل سبز |
In |
ایندیوم |
آبی |
Li |
لیتیم |
قرمز لاکی ( قرمز سیر) |
K |
پتاسیم |
بنفش کم رنگ |
Mo |
مولیبدن |
سبز مایل به زرد |
Na |
سدیم |
زرد پررنگ |
P |
فسفر |
سبز مایل به آبی کم رنگ |
Pb |
سرب |
سبز کمرنگ |
Rb |
روبیدیم |
بنفش کم رنگ |
Sb |
آنتیموان |
سبز کمرنگ |
Se |
سلنیم |
آبی لاجوردی |
Sr |
استرنسیم |
قرمز سیر |
Te |
تلوریم |
سبز کمرنگ |
Tl |
تالیم |
سبز خالص |
Zn |
روی |
سبز مایل به آبی |
گوهرها و کانی های قیمتی
http://olum.netii.net/?p=107بخش اعظم نگین ها ی جواهر را کانی ها تشکیل می دهند . و جنس بسیاری از اجناس زینتی ، از سنگ یا شبه سنگ های طبیعی است . همه ی این ها مواد متبلور شده ی معدنی هستند که در طبیعت وجود دارند . آن گروه از نگین سنگ های طبیعی معدنی را که دارای ساختار فیزیکی و ترکیب شیمیایی مشخص و یکسانی باشند ، کانی های جواهر می نامند. و آن دسته از نگین سنگ های طبیعی معدنی را که از چند کانی مختلف تشکیل یافته اند ؛ سنگ تزیینی می نامند . فسیل ها و شبه سنگهای جواهر همچون مرجان ، مروارید ، کهربا ، صدف ، عاج ، شاخ و چوب را نیز که منشاء آلـی و غیر معدنی دارند اگر چه از کانی ها نیستند ولی از نظرمواد تزئینی در کنار گوهرها و از جهت بلور شناسی Crystallography ) ( در کانی شناسی علمی مورد مطالعه قرار می دهند.
بخش اعظم نگین ها ی جواهر را کانی ها تشکیل می دهند . و جنس بسیاری از اجناس زینتی ، از سنگ یا شبه سنگ های طبیعی است . همه ی این ها مواد متبلور شده ی معدنی هستند که در طبیعت وجود دارند . آن گروه از نگین سنگ های طبیعی معدنی را که دارای ساختار فیزیکی و ترکیب شیمیایی مشخص و یکسانی باشند ، کانی های جواهر می نامند. و آن دسته از نگین سنگ های طبیعی معدنی را که از چند کانی مختلف تشکیل یافته اند ؛ سنگ تزیینی می نامند . فسیل ها و شبه سنگهای جواهر همچون مرجان ، مروارید ، کهربا ، صدف ، عاج ، شاخ و چوب را نیز که منشاء آلـی و غیر معدنی دارند اگر چه از کانی ها نیستند ولی از نظرمواد تزئینی در کنار گوهرها و از جهت بلور شناسی Crystallography ) ( در کانی شناسی علمی مورد مطالعه قرار می دهند.
راه های تجربی گذشتگان برای شناخت سنگ های جواهر
یکی از مهمترین تخصص های کانی شناسی ، شناخت جواهرات اصل از شبه جواهرات بدلی است و به لحاظ اهمیت تمیز و باز شناسی اصل از بدل است که حافظ گله می کند ؛
آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُر برابر می کنند
درقدیم شناخت تجربی، ملاک تمایز ودرجه بندی سنگ ها بود. و اهم معیار های آن عبارت بودند از : درخشندگی و بازتاب های ظاهری نور همچون تلاء لوء و شفافیت یا کیفیتِ رنگ که از آن در بسیاری از نگین ها به آب دار بودن تعبیر می شد. وهمچنین وزن مخصوص ، درجه ی سختی و نوع تبلور کلوخه های طبیعی . در مورد نگین های تراش داده شده به اصالتِ مقطع و لبه ی تراش ها و چگونگی تراش سنگ نیز توجه می شد. زیرا در مقایسه ی تراش نگین ها ، خطوط مقطع ها و لبه ی تراش ها عموماً در نگین های اصل تیزو سالم است ولی در نگین های مصنوعی منحنی یا لب پَر و خُرد شده اَست. چون سطح نگین های مصنوعی آسیب پذیر ترند . همچنین، وزن مخصوص و درجه ی سختی ، از عواملی است که در شناخت تجربی مورد توجه واقع می شد. عمدتاً همه ی سنگ های جواهر دارای وزن مخصوصی از ۵/۲ تا ۴ = gr/cm هستند . بنابر این ، متناسب نبودن حجم ( یا دامنه ی نگین ) با وزن آن نشانه ی غیر طبیعی بودن آن اَست. نکین های قیمتی و نیمه قیمتی اگرچه ممکن است در ظاهرو رنگ با مشابه خود یکسان باشند ، ولی دروزن مخصوص تفاوت دارند.
مثلاً : نگین های پولیستری ، از وزن مخصوص بسیار کمتری برخوردارند . و وزن مخصوص نگین های شیشه ای نسبت به کانی های جواهر مشابه خود کمتر اَست. درجه ی سختی اَکثر سنگ های جواهر قیمتی بیش از ۵/۶ موس (Mohs ) است. مقاومت وعدم سایش نگین های گران بها در برابر عوامل خارجی ، از علل تمایز و مقبولیت آن به شمار می آید. یکی از راه های تشخیص کانی های جواهر از یکدیگر و تمیز اصل از بدل آن ، خراش دادن نگین با جسم مشابه یا سخت تر وبررسی تأثیر سایش آنها است ؛ که در گذشته بسیار رایج بود. نگین های اصل با درجه ی سختی بیش اَز ۵/۶ سطح شیشه ها را خط انداخته و در مقابل سایش های سوهان آهنی تا حدودی مقاوم هستند.
دوام طبیعت خنک ومطبوع کانی ها یکی دیگر از ملاک های تجربی در گذشته بود ؛ به طوری که کانی های اصل دیر تر تحت تأثیر حرارت بدن و دست واقع می شوند و خنکی خود را بیشتر حفظ می کنند. به این ویژگی ، خاصیت رفع عطش یا خنکی می گفتند.
راه های علمی تشخیص سنگهای اصل از بدل
هم اکنون با تثبیت روشهای علوم تجربی در بررسی و مطالعهی موضوعات طبیعی ، خواص سنگهای جواهرنیزبه صورت آزمایشگاهی مورد مطالعه قرارگرفته وتحقیقات وسیعی پیرامون آن ها انجام شده است .
به همین دلیل علوم جدید میکوشد با بررسی دقیق و تجربی از تجزیه ساختمان سنگها ، به دسته بندی آنها پرداخته و روش قابل اتکایی را برای شناسایی کانی ها وبررسی خواص احتمالی هر یک از سنگها ارائه نماید . همچنین میکوشد تا به دور از افسانه های ساختگی و نظریه های غیر قابل اندازه گیری به آثار مختلف و پنهان آن واقف گشته و از آن بهره مند شود.
سنگ ها دارای ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاصی هستند ؛ که هر کس می تواند با کسب اطلاعات به ثبت رسیده از کانی ها و کسب تجربه بر اساس مشخصه های ظاهری و ملموس ، به اصالت و مرغوبیت آن پی ببرد.
اصلی ترین راه شناسایی کانی های قیمتی ونیمه قیمتی از مشابه های مصنوعی یا کم ارزش آن ، مقایسه خواص فیزیکی و شیمیایی آن هاست که یا با مشاهده ی ظاهری تشخیص داده می شود ویا با آزمایش قابل بررسی است. امروزه اگر چه با رشد تکنولوژی شباهت نگین های مصنوعی به اصل بیشتر شده ؛ ولی ، ابزار بررسی و راه های تشخیص اصل از بدل نیز دقیق ترند. مشخصات ظاهری برای تشخیص کانی های جواهر عبارت است از: رنگ ، شفافیت ، جلا و ناخالصی های طبیعی .
رنگ ( Colour ) : یعنی رنگ ظاهری و طبیعی کانی که در طبیعت مشاهده می شود. علت اصلی تفاوت رنگ در کانی ها ، وجود خواص فیزیکی و به طور عمده عناصر تشکیل دهنده ی متفاوت یا وجود مواد خارجی وارد شده در یک کانی است.عموم مردم کانی ها را براساس رنگ آن می شناسند . از همین روی تقسیم بندی کانی ها براساس رنگ عامیانه ترین نوع تقسیم است .
شفافیت ( Transparency ) : امکان عبور نور از درون کانی یا مشاهده تصویر اجسام از پشت نگین که آن را نیز به چهاردسته تقسیم نموده اند: شفاف ، نیمه شفاف ، نیمه مات و مات .
جلا ( Luster ) : انعکاس نور در سطح ظاهری کانی ، که با ضریب شکست نور رابطه ی مستقیم دارد. و آن را به پنج نوع تقسیم کرده اند:
الماسی ، شیشه ای ، صمغی یا ابریشمی ، صدفی یا مرواریدی ، چرب و فلزی همچون پیریت .
محتویات و نا خالصی ها ( Inclusions ) : یعنی وجود ذرات ریز در کانی . نا خالصی ها عمدتاً به شکل دانه های ارزنی یا سوزنی ، غبارهای ابری یا پـر مانند هستند که هم جنس کانی یا از جنس کانی های دیگر می باشند این ناخالصی ها غیر از موارد خاص ومعدود بیانگر اصالت ِ کانی های طبیعی بوده و به آن ارزش می بخشند.
پدیده چند رنگی ( Pleochroism ): تفاوت رنگ هر کانی از جهات مختلف به علت تراکم نابرابر ملکولی .
مهمترین ملاک های تجربی گذشته که هنوز مورد توجه قرار دارند و اصلی ترین معیار های اُپتیکی و آزمایشگاهی نوین که در کانی شناسی به کار گرفته می شوند عبارتند از:
رنگ سائیدگی ( Color of streak ) : اثر سایش کانی یا نگین آن بر صفحه محک چینی بدون لعاب . برای شناسایی یک کانی ابتدا رنگ گرد یا خاکه ی آن را برروی صفحه ی محک چینی مشاهده می کنیم.
رَخ یا کلیواژ ( Cleavage ) : تمایل شکسته شدن کانی در امتداد پیوند های منظم ملکولی بلور.که توجه به آن برای تراش سنگ های جواهر اهمیت بسیاری دارد. زیرا وجود ” رخ ” یا خط شکاف ، بیشتر کانی ها را در مقابل ضربه های حتی مختصر آسیب پذیر می سازد.
شکستگی ( Fracture ) : تمایل شکسته شدن کانی در امتداد سطوحی غیر از رَخ یا کلیواژ که مقطع این شکست به سه شکل مشاهده می شود : صدفی ، رشته ای ، ناهموار.
سختی ( Hardness ) : مقاومت سطح کانی در برابر سایش و خراش اجسام سخت. که براساس جدول موهس سخت ترین آن الماس ( M 10 ) و سست ترین آن تالک یا گرافیت نوک قلم ( M 1 ) می باشد.
وزن مخصوص یا چگالی ( Specific gravity ) : میزان وزن کانی نسبت به حجم آن . D = P / V
چگالی یک کانی تابع وزن اتمی عناصری است که در ترکیب آن به کار رفته اند.
تبلور ( Crystal system ) : شکل منظم و هندسی کانی ( براساس آرایش ملکولی ) که در طبیعت یافت می شود.اجتماع اتم های یون مثبت ( کاتین ـ Cation ) و یون منفی ( آنیون ـ Anion ) یا خنثی ، بنیا ن آرایش ملکولی و سپس شکل منظم کانی هاست که از نظر بلور شناسی به شش گروه تقسیم شده اند:
۱ـ کوبیک ۲ ـ تتراکونال ۳- مونوکلینیک ۴ـ تری کلینیک ۵ـ اُرتورومبیک ۶ـ هگزاگونال
ترکیب شیمیایی ( Chemical composition ) : ترکیب عناصر سازنده هر کانی می گویند . بنابراین کانی ها یی را که دارای عناصر سازنده ی مشترکی باشند ، هم گروه می نامند . زیرا هر یک از کانی های هم گروه دارای عناصر شیمیایی اصلی هستند و در گروه خود با عناصر دیگری کم یا زیاد همراهند. که آن عناصر اضافه درتعیین رنگ و خصوصیات ظاهری کانی مؤثرند.
بازتاب های نوری ( Optical properties ) :
بازگو کننده آثار تابش یا باز تاب های نور برسنگ جواهر می باشند . که عبارتند از :
ـ ضریب شکست نور ( Refractive ) : نسبت سرعت عبور نور درهوا بر نسبت سرعت عبور نوراز جسم.
ـ شکست مضاعف پرتو های نور (Double Refraction) : مشاهده دو خط پس از شکست در بلور کانی؛ در امتداد خط خارجی را گویند . که ممکن است اختلاف بعضی از خطوط شکستهای مضاعف بسیار کم باشد و فقط با دستگاه مخصوص ( رفراکتومتر ) قابل مشاهده و اندازه گیری باشند.
ـ پراکندگی پرتوها ( Dispersion ): به اختلاف ضریب شکست نور ، برای پرتوهای تجزیه شده نور پس از شکست از پرتو قرمز تا پرتو بنفش گفته می شود.
طیف جذبی نور (Absorption): طیف جذب نشده از پرتو های رنگی عبور کننده از یک کانی که توسط دستگاه اسپکتروسکُپ مورد مطالعه و اندازه گیری قرار می گیرد.
تتویر یا پرتوافشانی (Luminescence): عبارت است از تداوم تابناکی پس از قطع منبع نور.اگر هر یک از کانی ها پس از قطع تابش شدید نوربرای مدت کوتاهی روشنایی تابیده شده را در خود نگه دارد به این خاصیت فلورسنسی (fluorescence) یا تابناکی می گویند. اگر این پدیده تابناکی پس از تابش اندکی نور تداوم داشته باشد آن را فسفرسانسی (Phosphorescence) می نامند.
مدت کوتاهی روشنایی تابیده شده را در خود نگه دارد به این خاصیت فلورسنسی (fluorescence) یا تابناکی می گویند. اگر این پدیده تابناکی پس از تابش اندکی نور تداوم داشته باشد آن را فسفرسانسی (Phosphorescence) می نامند.
ای کاش انسانها در قرض دادن به یکدیگر قانون پایستگی جرم را رعایت می کردند .
ای کاش آدم ها به رخدادهای زندگی ازهمان ابتدا واکنش موازنه شده نشان می دادند تا مجبور نشوندهربار ضرائب اجزای واکنش را تغییر دهند .
ای کاش همه حلال ها قابلیت حل کردن مشکلات را می داشتند تا هیچ مشکلی حل نشده باقی نماند .
آداب معاشرت و پیدا کردن دوست را از فلوئور بیاموزیم که حتی با گازهای نجیب هم پیوند تشکیل می دهد .
* * *
از فلوئور یاد نگیریم که با اتم عنصرهای دیگر پیوند های بسیار محکمی تشکیل می دهد اما با اتم های همنوع خودش پیوندی ضعیف برقرار می کند و به آسانی آب خوردن از آنها جدا می شود کسی هم جرات ندارد به این عنصر بگوید آخه فلوئورجان غریب نوازی هم حدی دارد!!
از سایت شوخی های شیمیایی
.: Weblog Themes By Pichak :.